اولين و كامل ترين وبلاگ فارسي در رابطه با تحصيل در خارج از كشور.

در صورتی که علاقه مند به افزودن وبلاگ mtcanada به لیست وبلاگ های خود هستید،خواهشمندم تنها با عنوان:
"هدف من: كانادا:تورنتو،ونکور/امریکا/استرالیا ، تحصيل-كار و زندگي"
لینک دهید و چنانچه مایل هستید وبلاگ خود در لیست وبلاگ های منتخب این وبلاگ افزوده شود در قسمت نظرات، آدرس و عنوان وبلاگ خود را منتشر نمایید.
-باتشکر از توجه و همکاری شما- ؛ مدیریت وبلاگ : محمد

(كپي برداري از مطالب وبلاگ mtcanada فقط با ذكر منبع مجاز مي باشد.)
MTCanada.Blogspot.Com
MTCanada.blogfa.com (*آدرس جدید بدون فیلتر وبلاگ mtcanada)

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

داستان انتخاب واحد

  • سلام به همگي لازم مي دونم از همه ي عزيزان و خوانندگان گرامي تشكر كنم كه بعضي ها لطف مي كنن و نظر هم مي دن.از همگي منونم و كمال تشكر را دارم.
    برم سراغ تعريف داستان ديروز كه خيلي جالب و حيرات انگيز بود.ديروز روز انتخاب واحد براي دانشجوياني بود كه نتوانسته بودند در زمان مقرر انتخاب واحد كنند. من هم جزو اين دسته از افراد بودم چون از زمان انتخاب واحد كه از 24/05/88 تا 01/06/88 بود خبري نداشتم و نتوانسته بودم انتخاب واحد كنم و بقيه ماجرا كه در پست قبلي مفصلا توضيح داده ام.خلاصه دانشگاه يك فرصت ديگه به دانشجويان مثل من در تاريخ 16/06/88 از ساعت 9:00 تا 24:00 همان شب داده بود.ديروز هم زمان انتخاب واحد بود كه از ساعت 9:00 شروع مي شد. از ديشب ترس و لرز داشتم و همش خدا خدا مي كردم كه فردا بخير و خوشي بگذره.شب آلارم موبايلم را تنظيم كردم تا صبح ساعت 7.50 بيدار شم.من از نعمت اينترنت پر سرعت متاسفانه در منزل محروم هستم هرچند شايد تا چند وقته ديگه يه فرجي بشه و من هم از اين نعمت بهره مند بشم اما قرار شد تا فردا صبح به شركت داييم برم تا بتونم خيلي راحت تر انتخاب واحد كنم چون اونچا اينترنت پر سرعت دارن.داييم هم محبت كرده بود به برادرم كليد شركت را داده بود تا صبح من پشت در نمونم.خلاصه صبح يكمي با تاخير بيدار شدم لباسم را پوشيدم و به سمت شركت داييم حركت كردم ، از منزل ما تا آنجا با مترو تقريبا 35-40 دقيقه راه است. اما نمي دونم چرا ديروز 55 دقيقه ، روندش كنم يك ساعت طول كشيد.آقا يا خانمي كه شما باشيد من دقيقا ساعت 9 رسيدم به ايستگاه مقصد واي ديگه داشتم ديوونه مي شدم كلي اعصابم خورد شده بود كلافه شده بودم.از ايستگاه تا شركت را داشتم مي دوييدم تو راه به خودم مي گفتم اون از نفهميدن روز انتخاب واحد كه از مشروتيا هم عقب تر افتادي اينم از امروز كه ديگه فكر كنم وقتي برسي حتي ته ديگشم نمانده باشه برا ت. حالا بايد بريServer را روشن كني تا اون بالا بياد و اتصال با شركت مربوطه برقرار بشه و كامپيوتر داييم روشن بشه و اون اتصالش با شبكه برقرار بشه فاتحه، شده ساعت 10.بالاخره ساعت 9:15 رسيدم شركت سريع در را باز كردم و رفتم تو خوش بختانه يكي ازهمكارهاي داييم قبل از من رسيده بود و ترتيب Serverرا داده بود.سريع كامپيوتر داييم را روشن كردم ايول دمش گرم جيلينگي بالا اومد .رفتم سراغ سايت دانشگاه و صفحه مربوط به ليست دروس ارائه شده را باز كردم.راستي اينم تا يادم نرفته بگم كه من از قبل برنامه هام و واحدها و روزهاي هفته ام را ست كرده بودم و مشخصشون را برداشته بوده ام كه تا باز شد انتخابشون كنم اما
    اما اما واي يه مصيبت ديگه از 18 تا واحدي كه ست كرده بودم فقط مي شد 9-11 واحد را انتخاب كنم همشون ظرفيتشون تكويل شده بود و برا من جايي نمانده بود.حتي 1 دونه ظرفيت هم نداشته بودند آقا ما دمق نشديم ديگه كفرم بالا اومده بود نميدونستم چي كار كنم چون به غير از اين ترم 1ترم ديگه داشتم نمي خواستم اون ترم زياد بشه چون مي خواستم برا كنكور 89 از بهمن ماه وقتي كه امتحانات اين ترمم تمام شد حسابي برنامه ريزي كنم و درس بخونم.كلا 32 واحد برام مانده بود كه مي شد بين دوتا ترم به 16 تا تقسيم كرد اما من مي خواستم براي اين ترمم 20 يا حداقا 18 تا واحد بردارم كه از اونور 12-14 تا واحد بمونه براي ترم آخرم تاروزهاي كمتري بيام دانشگاه و وقت بيشتري برا درس خوندن داشته باشم.اما با اين 9-11 تا واحد به خودم گفتم تمام برنامه هات خراب شد حالا ببين ترم آخر بايد چقدر واحد پاس كني و چند روز در هفته بايد بياي دانشگاه.در كل مي تونم بگم فاتحَه.امااما هميشه در نااميدي بسي اميد هست.مي گي چطوري ؟اينطوري
    توكل كردم به خدا و بر اساس سنت حسنه و عادت هميشگي و بهتر بگم شگرد عالي و بسيار مؤثري كه داشتم شروع كردم صفحه مربوط به انتخاب واحد را Refreshكردن هر 15الي20ثانيه به طور مكرر اين كار را تكرار مي كردم آخه هم زمان با من نزديگ 1000نفر تو سايت بودن و داشتن درساشونو بر مي داشتن و انتخاب واحد مي كردن منم صبر مي كردم كه فقط يكي يه واحد كه من مي خوام حالا هر روز و هر ساعتي كه باشه حذف كنه تا سريع اونو بردارم.شايد باورتون نشه اما از ساعت 9:30 تا فكر كنم تقريبا 11:15 اين كار را تكرار كردم و همه ي درسهايي كه من مي خواستم حذف مي شد و به تعدادشون مقدار قابل توجهي اضافه مي شد بعضي ها هم 1دونه ظرفيتشون اضافه مي شد كه منم سريع زرنگي مي كردم و برشون مي داشتم و تمام 18 واحد ي كه در روز و ساعت مشخصي كه مي خواستم را موفق شدم بردارم فقط با صبر و حوصله و يك ترفند عالي به قول بچه ها ركب زدن به بقيه تونستم تمام عين 18 واحد را انتخاب كنم. باورم نمي شد داشتم از خوشحالي بال در مياوردم يك حسه عجيبي داشتم انگار كل دنيا داشت بهم كمك مي كرد تا به هدفم برسم اما مثل اينكه دنيا زيادي مي خواست بهم كمك كنه آخه 18 واحدم تبديل به تا 19واحد شد. نگو چطوري كه معجزه شد.يك درس 1 واحدي بود كه دو ترم منو علاف كرده كرده بود.تا نوبت من مي شد كه برش دارم ظرفيتش صفر مي شد.روز انتخاب واحد با دوست بسيار عزيزم محمد در تماس بودم كه اگر تو اون ليست خبري شد بهم ديگه اطلاع بديم اون سركارش بود و منم شركت داييم اونم بنده خدا مثل من وضعيتش شده بود ولي اون از روز انتخاب واحد خبر داشت اما اون روز تا ساعت 12 ظهر مهلت داشت كه انتخاب واحد كنه ولي آقا ساعت 11:45 تازه يادش افتاده بود كه بله امروز انتخاب واحد داره خلاصه اونم مثل من به امروز چشم دوخته بود.از ساعت 11:15 نمي دونم چه بلايي Serverاومد آقا اينترنت به كل قطع شد الله اكبر بابا يهو چت شد تو كه سالم بودي داشتي نفس مي كشيدي اين همه حال دادي بهم ديگه اين كارا چيه آخه.هرچي با كامپيوتر داييم ور رفتم ريستش كردم كابلشو قطع و وصل كردم اما نه انگار دورباره داشتم ضدحال مي خوردم.ديگه ساعت تقريبا 12 بود ديدم تلفن همراهم داره زنگ مي خوره گوشي را برداشتم ديدم محمد هستش بهم گفت همون درس 1واحديه ، 1دونه ظرفيتش خالي شده مي خواي برات برش دارم گفتم خدا از دهنت بشنوه دمت گرم آره از خدامه چرا كه نه سريع برش دار شماره دانشجوييم و پسوردمو بهش دادم اونم دمش گرم عجب حالي داد بهم بر عكس اين ضدحاله، برام اون 1واحديه را برداشت آقا ديگه حسابي كيف كرده بودماااا ديگه خيالم كامل كامل راحت شده بود.بعد كه ديگه حسابي حالم سرجاش اومد يه فكري به ذهنم رسيد گفتم شايد اشكال اينترت اينجا Serverباشه سريع رفتم به Pageباهاش باز كردم كه ديدم بله اشكال از خود ناكسشه سريع ترتيب سرور را دادم و رفتم ببينم كه آقا محمد چه گلي به سر ما زده كه ديدم عجب گله خوش بويي هم به سرم زده خدا هرچي مي خواد بهش بده.خلاصه اونروزم هم به شادي گذشت از خدا حسابي تشكر كردم بابت ديروز و اينكه دعايي كه ديشب كرده بودم را شنيدو برآورده اش كرد. واقعا هم ديروز به خيرو شادي گذشت اصلا باورم نمي شد كه 9 واحد تبديل به 19 تا واحد بشه اونم همان روزها و ساعت هايي كه مي خواستم ولي بايد 4 روز در هفته برم دانشگاه و دوتا از درس هام هم امتحاناشون تو يك روزه ولي ساعت هاش فرق مي كنه كه عيبي نداره اين ترم يكم سخت مي گذره ولي ترم آخرم 13 تا واحد مي مونه كه هنوز باورم نشده 13 تا واحد مونده براي ترم آخرم.اينم بگم هيچ جوره ديگه نمي شد 19 تا رو 20 تاش كرد آخه هرچي ارائه كرده بودند پاسشون كرده بودم فقط همين ها بودند كه پاسشون نكرده بودم.دعا مي كنم شما هم مثل ديروز من اما هر روز و هميشه شاد باشيد و بخنديد.برام خيلي دعا كنيد تا يك روزي هم به هدف نهاييم برسم انشاالله.با سپاس از تمامي شما كاربران و خوانندگان عزيز و گرامي و دوستاشتني اين وبلاگ.دعا مي كنم در پناه حق شاد و پيروز و سر بلند و خندان و خوشحال زندگي كنيد.هميشه.

۸ نظر:

karno گفت...

محمد جان اميدوارم موفق باشيد، اين پست رو خوندم خيلي خوب توصيف كرده بوديد.

محمد مدیر وبلاگ:MTCanada گفت...

سلام كارنو عزيز
مرسي عزيزم ممنونم از لطفت شما من هم براي شما آرزوي موفقيت و پيروزي تو همه مراحل زندگيتون را دارم.
اين پست هم قابل شما را نداشت.
دوستدار شما و راه شما :محمد

فرنوش گفت...

سلام
اراده‌ي خيلي خوبي داري منم به ادامه تحصيل در كانادا زياد فكر مي‌كنم ولي يكم دودلم راستش يكمم مي‌ترسم
من شنيدم بعد از اينكه تحصيلمون در كانادا تموم شد بايد به كشور خودمون برگرديم و نمي‌تونيم براي اقامت يا سيتيزن شدن اقدام كنيم اين درسته؟ ممنون ميشم جوابمو بدي

محمد مدیر وبلاگ:MTCanada گفت...

پاسخ فرنوش عزيز:
سلام خيلي ممنون از تشريف فرماييتون به اين وبلاگ.
اميدوارم كه از پست هايي كه تا كنون به انتشار رسيده است لذت برده باشيد.
از لطفي كه به بنده داشتيد سپاس گذارم.
و اينكه با من مثل خيلي ديگر از دوستاني كه به جمع خوانندگان اين وبلاگ روز به روز افزوده مي شوند هم هدف هستيد احسنت.
در مورد سوالي كه پرسيده بوديد بايد بگم كه اين صحبت ها و حرفهايي كه شنيده ايد اصلا واقعيت ندارد. و كاملا اشتباه به عرضتون رساندند.
اصلا اينطوري نيست اگر اينطوري بود چه فايده اي داشت تحصيل در يك كشور خارجي آن هم كانادا.
ازتون خواهش مي كنم به حرفها و صحبت هايي كه از اينور و اونور مي شنويد تكيه و استناد نفرماييد چرا كه فقط شما را از هدف و راهي كه به نظر من كاملا درست انتخاب كرده ايد دور و دورتر مي كند.
شما مي توانيد پس از اتمام تحصيلاتتون در كانادا با يكمي صبر و حوصله و گذشت وقدار زماني اندك نسبت به اقامت دائم خودتون اقدام نماييد و شما يك گام جلوتر از بقيه هستيد چرا كه تحصيل كرده ي آنجا هستيد و تجربياتتون در آنجا بيشتر است و زبانتون هم 100 درصد قوي تر شده است و خيلي محاسن ديگر مثل اينكه با محيط آنجا شهر و كشور مردم ... بيشتر آشنا هستيد و... .
اميدوارم كه روزي به هدف نهاييتون برسيد برا من هم دعا كنيد.
اميدوارم كه پاسخ سوالتون را داده باشم.
بازم اگر سوالي بود در خدمتم.
باز هم به وبلاگ خودتون سر بزنيد.
دوستدار راه شما:محمد

آغاز مهاجرت گفت...

موفق باشی

دریا گفت...

سلام محمد
خاطره جالب ی بود
امیدوارم یک روز از کانادا آپ کنی

محمد مدیر وبلاگ:MTCanada گفت...

ممنون الف/ب(آغاز مهاجرت) عزيز من هم متقابلا براي شما آرزوي موفقيت و كاميابي مي كنم.
مرسي كه به من سر مي زنيد.
دوستدار شما و راه شما:محمد

محمد مدیر وبلاگ:MTCanada گفت...

سلام دريا جان مرسي از لطفي كه به بنده دشتيد.
داستان اين پست هم قابل شما را نداشت.
مرسي كه به من سر مي زنيد.
من هم اميدوارم كه يك روزي از كانادا براتون آپ كنم انشاءالله. برام خيلي دعا كنيد.

فرم تماس با مدیریت MTCanada

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز