اولين و كامل ترين وبلاگ فارسي در رابطه با تحصيل در خارج از كشور.

در صورتی که علاقه مند به افزودن وبلاگ mtcanada به لیست وبلاگ های خود هستید،خواهشمندم تنها با عنوان:
"هدف من: كانادا:تورنتو،ونکور/امریکا/استرالیا ، تحصيل-كار و زندگي"
لینک دهید و چنانچه مایل هستید وبلاگ خود در لیست وبلاگ های منتخب این وبلاگ افزوده شود در قسمت نظرات، آدرس و عنوان وبلاگ خود را منتشر نمایید.
-باتشکر از توجه و همکاری شما- ؛ مدیریت وبلاگ : محمد

(كپي برداري از مطالب وبلاگ mtcanada فقط با ذكر منبع مجاز مي باشد.)
MTCanada.Blogspot.Com
MTCanada.blogfa.com (*آدرس جدید بدون فیلتر وبلاگ mtcanada)

۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه

ديروزه ما هم جالب و خنده دار و عجيب وخواندني بود

  • لينك مطالب منتخب پیشین این وبلاگ:
راهنماي چگونگي دريافت پذيرش و بورسيه تحصيلي
روش ثبت اختراع در کانادا
معرفي دو كتاب بسيار مفيد براي يادگيري زبان
يك جمله اي هميـشه يادت باشه

تمامي پرش ها و پاسخ هاي مربوط به تحصيل در خارج از كشور

داستان انتخاب واحد


سلام به همگي اين روزهاي پاياني شهريورماه هم داره به وفق مراد پيش مي ره انشاءالله كه براي همگي شما عزيزان هم همينطور باشه.ديروز پنجشنبه كه مصادف با 26 شهريور ماه بود امتحان مقدماتي آئين نامه داشتم.كلاس آئين نامه ساعت 6 تا 8 برگذار مي شد(كه بخاطر ماه رمضان و تداخل با اذان تا ساعت 7:30 تشكيل مي شد).من كه از سه شنبه با دريافت كتاب به هنگام ثبت نام از آموزشگاه شروع كرده بودم به مطالعه و يادگيري آن ، آخه آموزشگاه گفته بود كه 150 صفحه اول + چند صفحه ازقسمت آلودگي محيط زيست را بايد كامل يادگرفته و بلد باشيد.منم كه حرف گوش كن 2 روزه كتابو قورتش دادم البته يك روزه هم مي شد اما من يكم دير شروع كردم ، خلاصه تا ديروز قبل از كلاس سرگرم مرور كتاب و تست زني آزمون هاي آخر كتاب بودم ، مطالعه اونم يه نگاه سطحي فقط روي قسمت هايي كه يادم مي رفت و منو به شك مي انداخت(مثل تابلوها كه پدر در مي ياره اما خداييش براي من خيلي راحت بودن ، يكيشون كه خيلي اذيت مي كنه متقاضيان را تابلوي مثلثي شكل با حاشيه هاي قرمز كه با رنگ مشكي دو نفر به عنوان عابر پياده رو را رسم كرده است كه اين تابلو به اشكال و تابلوهايي با رنگ هاي مختلف و عنوان هاي متفاوتي وجود دارد ، مثلا عبور اطفال ، گذرگاه عابر پياده ، عبور پياده ممنوع ، فقط عبور پياده ، گذرگاه پياده ، شروع محل پياده روي ، مدرسه ) كه واقعا هركسي را به شك مي اندازد ؛ ساعت 6 شد و من همراه با برادر دوقلوام علي عزيز(بله همانطور كه ملاحظه مي كنيد آقا محمد ما يك برادر دوقلو هم داره به افتخارشون لطفا.....) به آموزشگاه رفتيم و رديف آخر آخر پشت بقيه نشستيم.آخه اونجايي كه ما رفتيم پايه تقلب بود فجيح البته من كه قصد تقلب نداشتم چون نيازي نداشتم(آره جون خودت) اما اتفاق ديگه كاريش نمي شد كرد.استاد مربوطه بعد از گفتن مطالب پاياني كه مانده بود ساعت 6:50 پاسخ نامه ها و سوالات رو پخش كرد ، سوالات به 12 نوع مختلف طراحي شده بود كه بين ماها پخش كرد ، به من نوع 11 افتاد بدك نبود اما براي علي وحشت ناك بود. امتحان 25 دقيقه بود يعني تا ساعت 7:15 تعداد سوالات هم 30 تا بود . شروع كرديم همگي به پاسخ دادن به سوالات من 2 ، 3 تاي اول رو جواب دادم به چهارمي كه رسيدم سوالش مفهوم يك تابلو بود تابلوي ابتداي منطقه مسكوني كه من با عنوان شروع منطقه مسكوني و به منطقه مسكوني نزديك مي شويد اشتباه مي كردم.آقا و خانومي كه شما باشيد دل و زدم به دريا و از فرصت استفاده كردمو به خدا سپردمو رفتم سراغ تقلب و كتاب.كتاب رو باز كردم جوابش مي شد شروع منطقه مسكوني. خلاصه تا اومدم توي پاسخ نامه جواب رو پر كنم علي هي باپاش مي زد به من اي بابا چته چي شده چيه؟ مي گفت جواب اين سواله چي مي شه!بابا چه مي دونم تازه خودم سواله 4 هستم 20 دقيقه هم وقت دارم بي خيال شو علي ، انگار سوزنش گير كرده بود ول نمي كرد كه حالا استاده هم اون جلو نشسته اما خوبيش اين بود كه من تو ديدرسش نبودم گفتم كدوم سوال بعد كه سوالو خواندم و جواباشو بررسي كردم جوابو بهش گفتم اخه مي دونيد اين داداش ما كتاب را تازه چهارشنبه خريده بود و فقط پنجشنبه اونم موقع اومدن به اموزشگاه داشت مطالعه مي كرد اونم چي 150 صفحه رو.رفتم سراغ سوال بعدي تا اومدم بخونمش ديدم دوباره علي شروع كرده بله دوباره زلزله اومده و منم دارم به قدرت و اندازه 12 ريشتر مي لرزم گفتم چيه دوباره چي شده گفت اين يكي چي مي شه واي گفتم كدوم گفت اين سوال بازم جواب رو بهش گفتم و رفتم سراغ سوال هاي خودم.يه چندتايي از سوال هاي خودمو پاسخ دادم كه ديدم روز از نو روزي از نو دوباره زلزله ها ولي اين دفعه با پس لرزه هاي شديد شروع شده گفتم دوباره چيه! گفت اين تابلو مفهومش چيه اينه جوابش يا اون! بله اين علي آقاي ماهم اونقدر تابلو بازي درآور كه استاد گفت اون اخر شما دونفر اگر سختتونه اونجايي كه هستيد به سوال ها پاسخ بديد مي تونيد جاتونو عوض كنيد.يك نفر سمت راست من نشسته بود يك صندلي رفت به سمت راست كه منم بيام اونور تا از علي فاصله بگيرم منم پرو پرو همونجا نشستم و از جام تكونم نخوردم.خلاصه جواب اون سواله هم به علي گفتم يكمم صبر كردم باز اگر سوالي داشت جواب بدم يهو ديدم علي سوال 17 گفتم ديگه بسه بذار خودمم به سوالام جواب بدم وقت ندارم اما امان از دست اين برادر بازم ول نمي كرد اين طور نبود كه همه سوالهارو جوابش را از من بپرسه ، جواب هارو مي دونست اما دوبه شك بود. دوباره سوال مي پرسيد و منم محل نمي دادم اونقدر حواسمو پرت كرده بود كه يه سوال را جوابش را جابجا زده بودم رو پاسخ نامه استاده هم اولش گفته بود كه اگر جواب سواليو جابجا زده باشيد چنانچه با خودكار باشد به هيچ عنوان نمي تونيد خطش بزنيد و تغييرش دهيد چون نمي تونيم قبول كنيم .خلاصه يك جواب درست تبديل به يك امتياز منفي شد همشم تقصير علي اقا بود.درضمن اگر كسي از 30 تا سوال بيشتر از 4 تا غلط جواب داده باشد رد مي شود.من خواسته ناخواسته يه دونه پاسخ درستم تبديل به غلط شد.سريع با حوصله بقيه سوال ها رو هم جواب دادم .ديگه وقت دوره كردنم نداشتم اگرم داشتم با خودكار جواب داده بودم نمي تونستم تصحيح كنم.كتاب و خودكارمو گذاشتم روي صندليم پيش علي كه به هواي اونا دوباره برگردم پيش علي اگر سوالي داشت بهش كمك كنم (آخه از خود گذشتگي ديگه تا چقدر)رفتم پيش استاد مربوطه پاسخ نامه و سوال خودم را بهش دادم نشستم روي صندلي روبه روش تا بگه نتيجه ام چي مي شه! دوتا اشتباه داشتم با اون يه دونه دسته گل علي آفا شد سه تا گفت قبول شدي برو.منم خوشحال شدم و به هواي برداشتن كتاب و خودكارم برگشتم و روي صندليم نشستم.علي سوال 28 بود كه اونو مشكل داست يواشكي بهش رسوندمو گفتم ديگه اگه سوالي نداري برم كه استاد شك نكنه گفت باشه برو(يه تشكري چيزي اي بابا).خلاصه علي هم با 4 تا اشتباه قبول شد.اونجا دوستاني بودند كه متاسفانه با تعداد اشتباه هاي قابل توجهي(11 ،9 ..تا)رد شده بودند.با علي از پله هاي آموزشگاه اومديم پايين باران هم نم نم مي باريد. به سمت خونه راهي شديم.تو راه يه هو ديدم علي گفت بيا من تازه 1روز اين كتاب رو خوانده بودم با 4تا اشتباه قبول شدم تازه اگرم اندازه تو مي خوندم حتما 30 تا سوال رو جواب مي دادم. تو كه اين همه مدت خوندي 3 تا هم اشتباه كرده بودي تازه اون 4تا هم تقصير تو بود تو جواب هارو به من اشتباه گفته بودي منو مي گي انگار رو اتيش آب بريزي(رو رو برم ، رو نيست كه سنگ پاي قزوينه) گفتم دمت گرم ديگه اينجوريه ديگه آره! خلاصه جفتمون زديم زيره خنده و به خانه رسيديم.

خدا را شكر كه هردوتامون قبول شديم و تونستيم مجوز مرحله بعد را بگيريم.

مرسي كه اين داستان و خاطره را دنبال كرديد.

ولي كلا نظرتون چيه؟

در پناه حق شاد و پيروز باشيد.

هیچ نظری موجود نیست:

فرم تماس با مدیریت MTCanada

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز