اولين و كامل ترين وبلاگ فارسي در رابطه با تحصيل در خارج از كشور.

در صورتی که علاقه مند به افزودن وبلاگ mtcanada به لیست وبلاگ های خود هستید،خواهشمندم تنها با عنوان:
"هدف من: كانادا:تورنتو،ونکور/امریکا/استرالیا ، تحصيل-كار و زندگي"
لینک دهید و چنانچه مایل هستید وبلاگ خود در لیست وبلاگ های منتخب این وبلاگ افزوده شود در قسمت نظرات، آدرس و عنوان وبلاگ خود را منتشر نمایید.
-باتشکر از توجه و همکاری شما- ؛ مدیریت وبلاگ : محمد

(كپي برداري از مطالب وبلاگ mtcanada فقط با ذكر منبع مجاز مي باشد.)
MTCanada.Blogspot.Com
MTCanada.blogfa.com (*آدرس جدید بدون فیلتر وبلاگ mtcanada)

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

رفتم به جنگ آقا غوله

لينك مطالب منتخب پیشین این وبلاگ:

  1. راهنماي چگونگي دريافت پذيرش و بورسيه تحصيلي
  2. روش ثبت اختراع در کانادا
  3. معرفي دو كتاب بسيار مفيد براي يادگيري زبان
  4. يك جمله اي هميـشه يادت باشه
  5. تمامي پرش ها و پاسخ هاي مربوط به تحصيل در خارج از كشور
  6. داستان انتخاب واحد
  7. توصيه نامه

سلام به همه اميدوارم كه حالتون خوب باشه و در نبودم و غيبت طولاني ام روزگار خوشي را سپري كرده باشيد.خدمت دوستاي گلم عرض كنم كه امتحان هاي ترمم (نيم سال اول 88-89) از 19/10/88 شروع شده و تا 1/11/88 ادامه دارد.درسها و مطالب واقعا سخت شدن اونم مقصر خودم هستم بايد در طول ترم خوب مطالعه مي كردم تا الان اين فشاري كه روم هست كم مي شد.البته اوصلا از اون دسته از افرادي نيستم كه همه كاراشون و مطالعشون شب امتحانه نه اصلا ولي بعضي وقتها مسائلي پيش مياد كه نمي توني اونطوري كه مي خواستي درس بخوني كه اين درست نيست از نظر من من معتقدم تحت هر شرايطي (هر شرايطي) بايد به اصولي كه براي خودت معين كردي پايبند باشي ، كم كاريه خودم بود.

ولي جاي نگراني نيست چون درسها رو (با وضعي كه اين استادها در بيان و انتقال دانششون به دانشجو دارن) سر كلاس ياد مي گيرم فقط شب امتحان بايد دوره كنم.

امروز كه دارم براتون اين پست رو مي نويسم 24/10/88 ساعت 3:38 دقيقه است.امروز امتحان رياضي كاربردي(همون رياضي 6 يا 7 معروف) داشتم واي بچه هايي كه دارن يا پاس كردن مي دونن من چي مي گم.از ديروز بكوب دارم تمرين حل مي كنم و درس مي خونم ديگه پدرم درومده.

ديروز از ساعت 10 يا 11 بود كه شروع كردم به خوندن(نگيد كه معجزه كردم كه با اين همه مطالب آماده بشم براي امتحان كه ساعت 8:00 امروز بود) خلاصه عزمم رو جذب كردم كه تا اخر شب تمومش كنم كه 1 مبحث موندش تا ساعت 00:30 داشتم مي خوندم ديگه داشتم ميمردم مثل اين مست ها تلو تلو مي خوردم حالا راس 00:30 يازي بارسلونا شروع شد ديگه كلافه شدم از يه طرف واقعا دلم مي خواست بشينم و بازي رو تماشا كنم (كه تا 2:15و2:30) طول مي كشيد از يه طرفم 8 صبح امتحان داشتم. تايمر خاموش شدن خودكار تي وي رو ، رو 30 دقيقه تنظيم كردم كه اگر خوابم برد تا صبح روشن نمونه .ولي يكم ديدم بعد بي خيال شدم كه نم نم نم نم خوابم برد آلارم موبايلمم رو ساعت 4 و 5 ست كره بودم كه بيدار شم و اون يك مبحثي كه مونده بود رو بخونم و بقيه مطالب رو دوره كنم.با كمي تاخير بيدار شدم و ائن مطالب باقي مانده رو هم توپ ياد گرفتم ديگه هيچي از قلم نيافتاده بود اماده آماده بودم برم به جنگ آقا غوله(امتحـــــــــــــــــــــــــــــــــــان).

اينم تا يادم ترفته بگم كه استاد ما خيلي ماهه گفته بود كه 3 تا سوالي كه مي دم عين جزوست و حتي اعدادشم تغيير نمي كنه ، آخر اون مبحثي كه باقي مونده بود يك تمريني بود كه زياد سخت نبود ولي براي اونهايي كه مبحث درس رو بلد نبودند همون اقا غوله بود اونم عالي ياد گرفتم رفتم دانشگاه تو راه هم مروري كردم و ديگه منتظر اين بودم كه برم و زودتر امتحان رو بدم تا از شرش خلاص شم.نمي دونم چي شد ولي شد ، انقدر فرمول و محاسبات داره اين رياضيه كه همش بعضي هاش يادم مي رفت يا با مبحث ديگه اي قاتي مي كردم.ما يه برگه ورود به جلسه امتحان داريم در ابعاد 4*7 سانتي متر تقريبا جم و جوره ، نشستم اونايي كه مشكل ايجاد كرده بود رو با اتود ، كم رنگ پشتش نوشتن تا در زمان لزوم ازش استفاده كنم.رسيدم دانشگاه و رفتم بالاي بالاي دانشگا البته با اتوبوس.(بابا پز نمي دم باوركنيد خيلي بزرگه شنيدم بيشتر از 72 هكتاره ، خوب ديديد كلاس نمي ذارم بزرگه ديگه) آره خلاصه رفتم بالا ، امتحان تو سوله ورزشي برادران كه اون هم فوق العاده بزرگ بود برگذار مي شد. همه ي امتحان هاي ما بخاطر شرايط آب و هوايي( برف و بارون و ...) با نيم ساعت تا خير شروع مي شه(باز دمشون گرم اينو خوب اومدن ولي نمي دونم چرا ترم هاي پيش كه زمستون مي شد از اين كارا نمي كردن آهان احتمالا رئيس برگذاركننده امتحانات دوست داشته نيم ساعت زودتر بخوابه اي امان از دست اين دل پر حرف كه چيزي نگم بهتره) ،رفتيم پيش بچه ها دوستا رفقا (حالا همچين مي گه دوستا رفيقا ... انگار با 200 300 نفر دوسته )نه بابا سه نفر بيشتر نبودم كلي خنديديم و تا شروع امتحانات پشت درب هاي بسته لرزيديم. اره جاتون خالي.خلاصه درب باز شدش سريع رفتيم سر جاي خودمون نشستيم يه فكري به سرم زد ، فرمول هايي كه همش قاتي مي كردم و يادم مي رفت رو همه رو روي ميز نوشتم(مي دونم كار غلطي كردم ولي باور كنيد احتياج داشتم بهشون آخه نمي شد با اتود و مداد نوشت رو ميز) خلاصه برگه رو كه بهم دادن 5 تا سوال بود واي خداي من چي مي ديديم بيشتري ها عين جزوه ولي فقط اعدادش تغيير كرده بود ، ولي 3 تاش كپه جزوه بود خلاصه 4 تا سوال رو نوشتم رسيدم به سوال اخري سوال 5.

فكر مي كنيد چي ديدم؟

يه سوالي كه از دو قسمت الف و ب داشت بعد گفته بود از اين دوتا يكي رو به دلخواه حل كنيد؟

حالا الف و ب چي بودند؟

فقط اينو بدونديد كه هر دوتاشم بلد بودم اما الف رو خيلي خيلي خيلي توپ بلد بودم.

صفحه اخر اون مبحثي كه گفته بودم مونده بود صبح بلند شدم خوندمش دقيقا دو تا سوال اون رو يكي سوال رو در قسمت الف و ديگري هم در قسمت ب داده بود بعد اعداد كپ جزوه داشتم مي مردم از خوشحالي دمت گرم استاد با مرام با غيرت خيلي حال دادي.

الف رو انتخاب كردم تا في خالدونشم براش نوشتم و حل كردم.

كلي كيفم كوكه.

گفتم برسم خونه بعد از استراحت خاطره امروز رو به يه پست تبديل كنم.

اميدوارم كه خوشتون اومده باشه.

ممنون كه به وبلاگ خودتون سر مي زنيد ولي قول مي دم امتحانام تموم بشه بيشتر پست منتشر كنم.

برام دعا كنيد.

دوستدار همگيتون : محمد

هیچ نظری موجود نیست:

فرم تماس با مدیریت MTCanada

* نام و نام خانوادگی :
* آدرس ایمیل:
موضوع پیام:
*پیام:

فرم تماس از پارس تولز